متن آهنگ حسین زمان
روشن تر از ستاره
روشن ترین آیینه ام ای بهترین ترانــــه ام ای تکیه گـــاه گریه ام گریه بی بهانه ام
ابریشم نوازشــی باران خوب قصه هــــا ای از تبار عـــاطفه دریای تلخ غصه ها
روشنتر از ستـاره ای در شام تــار بی کسی
گل میدهد در دست تـو شاخه سبز اطلسی
من ازعبورسبز تــو با بوی گل همــخانه ام با من بگو ازغصه ات بگذارسر بر شانـه ام
متن آهنگ افسانه هستی از ستار
گذشت افسانه ي اين عمر کوتاه
نشد کس از دل تنگ من آگاه
تو را همراه مي دانستم افسوس
تو هم بودي رفيق نيمه ي راه
تا ديار نيستي راهي نمانده
در سراي سينه جز آهي نمانده
متن آهنگ سفر نامه از ستار
سفری را کردم آغاز، که همه خوف و خطر بود
هر قدم غم هر نفس درد، قصه ی تلخ سفر بود
با تمام خستگی ها، با همه سختی گذشتم
هر چی بود و هر چی دیدم، در سفر نامه نوشتم
قلمم پاهای خسته، دفترم طومار جاده
راه را می نوشتم, خط به خط پای پياده
متن آهنگ قول و قرار از ستار
همه ی قول و قرارات یاد من هست
همه ی خاطره هات همراه من هست
هنوزم عکسی که یادگاری دادی
موقع تنهایی همزبون من هست
یه روزی تو سایه های غم منو تنها گذاشتی
ولی باز باور نداشتی که دوستت دارم
شعر یادی از گذشته از فروغ فرخزاد
شهریست در کنار آن شط پر خروش
با نخلهای در هم و شبهای پر ز نور
شهریست در کناره آن شط و قلب من
آنجا اسیر پنجه یک مرد پر غرور
شهریست در کنار آن شط که سالهاست
آغوش خود به روی من و او گشوده است
بر ماسه های ساحل و در سایه های نخل
او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است
آن ماه دیده است که من نرم کرده ام