متن آهنگ افسانه هستی از ستار
گذشت افسانه ي اين عمر کوتاه
نشد کس از دل تنگ من آگاه
تو را همراه مي دانستم افسوس
تو هم بودي رفيق نيمه ي راه
تا ديار نيستي راهي نمانده
در سراي سينه جز آهي نمانده
حاصلي از عمر کوتاهي نمانده
به درياي طوفاني زندگاني
شکسته چرا زورق مهرباني
در اين شهر سر تا به دامن خموشي
بيا مُردم از دوريِ مهرباني
خدايا فراموشيم ده
لب بسته خاموشيم ده
چه حاصل ز هشياري دل
تو مستي تو مدهوشيم ده
خدايا چه مي شد که دستي
ز من اين محبت بگيرد
دل با همه مهربونم
در اين سينه روزي بميرد
خدايا فراموشيم ده
لب بسته خاموشيم ده
http://www.sattarseda.blogfa.com