یار بی وفائی به خاک نشونده بودم
دو سه سالی دنبالش کشونده بودم
بسکه دو رنگی دیدم دستشو خونده بودم
هی تنمو می لرزوند،منم دلشو سوزوندم
دوستت دارم،گفتمو پرسیدم ازش گفت آره
دوستت دارم،گفت و ازم پرسید گفتم آره
ازش دروغ شنفتم،بهش دروغ می گفتم
هر چی می گفت می گفتم،می گفتش هر چی گفتم
زرنگ و ناقلا بود،رند و کلک و بلا بود