طاهره با عطر خوش زندگی چهره عیان کرد به تابندگی
ترک حجاب و قفس و بند کرد شعله فرو ریخت به هر بندگی
پرده فرو گیرم و تابان شوم تازه شوم مهر درخشان شوم
بال فرا گسترم و بر زمین گسترۀ فصل بهاران شوم
مست سخن بود شرابش نبود واهمه از شیخ و کتابش نبود
روسری و چادر خود را بسوخت ماه نیازی به حجابش نبود