طاهره با عطر خوش زندگی چهره عیان کرد به تابندگی
ترک حجاب و قفس و بند کرد شعله فرو ریخت به هر بندگی
پرده فرو گیرم و تابان شوم تازه شوم مهر درخشان شوم
بال فرا گسترم و بر زمین گسترۀ فصل بهاران شوم
مست سخن بود شرابش نبود واهمه از شیخ و کتابش نبود
روسری و چادر خود را بسوخت ماه نیازی به حجابش نبود
من زن آزادۀ ایرانی ام دشمن هر خفّت و هر خاری ام
پرده بر اندازم و رخشان کنم دانشم و عشقم و زیبائی ام
بند ز پای سخنش بر گشود روشنی دانش او پر گشود
واژه به واژه سخن از عشق گفت سِرّ نهان سخنش سَر گشود
هر که پلید است ز من می رمد هر چه دروغ است ز من می خمد
طاهره ام پاکم و خورشید من از شب تاریک برون می دمد
طاهره آن بانوی هشیار بود ماه درخشان شب تار بود
موج سپیده به شب خفتگان شاعره ای بود که بیدار بود
http://mynextmusic.ir