ما ز فردا نگرانيم که فردا چه کنيم
زير اين بار گراني که جان را چه کنيم
روز من ثانيه هايي که نه از آن من است ميخواهي
آتشي را که نه در جان من است مي خواهي
روزگار روز مرا پيش فروشي کرده
دل بيدار مرا پير فراموشي کرده
هيچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
http://entermusic.ir/
چه کنم نيست هوايي که دلي تازه کنم
قصد من نيت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاک و دلم خاکي تر
روح من از خود من شاکي تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا
دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا