مرو از من نگیر مرو جام جهان
منم آشوب تو تویی آرام جان
ز من آسان گذشت کنار تو زمان جانم جان
لبم تشنه آن لب سیراب تو تو ماه قلبمی منم مهتاب تو
تو لبریزی ز من منم بی تاب تو جانم تو
دردانه دیووانه این خانه نیامد رفت بر لب من خنده جانانه نیامد
وقتی سر تو بر سر این شانه نیامد دلم درد
من عاشق دیووانگی ام مست ترم کن
هستی من هستی و مرا باغور کن