آهنگ سنگ صبور مرضیه ljk Hik'ihd lvqdi
آهنگ سنگ صبور مرضیه
عشوه از حد می برد چشم تو ای سرچشمه ی عشق و جوانی
فتنه بر پا می کند ناز تو ای خو کرده با نامهربانی
گه چو دریا پر ز رازی
گه چو دشتی سینه بازی
گه چو آتش گرم مهری
گه چنان گل غرق نازی
چون خُم بی باده گه بی جوش و تابی
چون شراب کهنه گه پر التهابی
جای آن سنگ صبور ای قصه گو با من بگو
تا به تنهایی کنم با او زمانی گفتگو
تا شود صبرش تمام و بشکند در پای من
سنگ از آن نامهربان شد مهربان تر وای من
سنگ از آن نامهربان شد مهربان تر وای من